to lay violent hands

to le͡i va͡iələnt hændz


فارسی

1 عمومی:: دست‌ زوربركسی‌ دراز كردن‌، اعمال‌ زورنسبت‌ بكسی‌كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code